گفت و گویی با جلال تهرانی کارگردان نمایش نهفرتیتی
حسن مقدم پدرخواده نمایشنامهنویسی ایران است
آقای تهرانی لطفا از بیوگرافی خودتان برایمان بگویید؟
من سال ۷۴ کار تئاتر را با ورود به دانشگاه شروع کردم. و از سال گذشته دو کار «نهفرتیتی» و «مخزن» را به روی صحنه آوردم.
آقای تهرانی اسم اجرای شما «نهفرتیتی» نام یک ملکه مصر باستان است، چه رابطهای بین این اسم، شما و حسن مقدم وجود دارد؟
رابطه من با هر دوی اینها، رابطه موهوم و عقیم است. نه فرتیتی را به شکل چهار آوا میبینیم که معنی و مفهوم خاصی ندارد. در واقع شکستی که بین من و اینها وجود دارد در شکست اسم لحاظ شده است.
کمی در مورد این شکست توضیح دهید.
این شکست در مشکلاتی که حسن مقدم در جامعه پیرامون خودش دیده است، به چشم میخورد. یعنی دیدن همان مشکلات در جامعه امروز. به تعبیری اگر حسن مقدم، هفتاد سال پیش با دو جبهه غربزده و سنتی مواجه بود که به راحتی میتوانست با قرار دادن آنها در مقابل هم کنش اصلی نمایشش را بسازد، ما امروز نمیتوانیم همه بردارها را در دو جبهه خطکشی کنیم. امروز به دلیل رسوخ روزافزون مظاهر وارداتی در بافت سنتی به دلیل سرعت روزافزون ارتباطات، مدرنیته و سنت چنان درهم تنیده شدهاند که پرداخت آنها روی صحنه اگر بخواهد صادقانه صورت بگیرد، نتیجهای جز برآشفتگی و پرداخت فضایی وهمناک نخواهد داشت.
صحبت از حسن مقدم شد، با خواندن نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ برگشته» و دیدن نمایش شما من حدس زدم که حسن مقدم در نوع نگارش و طنز شما تأثیر فراوانی داشته است، نظر خود شما چیست؟
مسأله تأثیر نیست. این نمایشنامه به مناسبت صدمین سالگرد تولد حسن مقدم نوشته شده است. از طرفی در آن از عناصر نمایش ایرانی استفاده شده است. با کمی دقت در جعفرخان حسن مقدم هم میبینیم که او نیز نیم نگاهی به نمایشهای عامیانه ایرانی داشته است. بدیهی است که در چنین شرایطی مشابهتهایی به وجود میآید.
من فکر میکنم یکی از مشکلات اجرایی شما همین استفاده از عناصر نمایش ایرانی در اجرای شما باشد. مثل استفاده از تنبک و آواز ایرانی که در بافت اثر جایی تعریف شده نداشت و در لحظه اتفاق میافتاد و بعد هم در کل کار بیتأثیر بود.
تنبک در نمایشنامه حداکثر در ضربی که مومیایی روی لبه تابوت میگیرد خلاصه شده است. علت وجود تنبک در اجرا این است که توان ضرب مومیایی ما برای صحنه مناسب نبود. از طرفی کل استفاده از تنبک در طول نمایش سی ثانیه هم نیست و برای لحظاتی قرار است که کمی خستگی مخاطب را به در کند.
حسن مقدم نویسندهای است که بسیاری او را نمی شناسند. سالهاست که اثری از وی چاپ نشده است و به جز عدهایی خاص که بر روی ادبیات نمایشی ایران به صورت تخصصی کار میکنند، کسی وی را نمیشناسد. چرا شما او را پدرخوانده نمایشنامهنویسی ایران دانستهاید؟
اون خیلیهایی که میگویید خیلیهای دیگر را هم نمیشناسند، حسن مقدم نویسنده ارزشمندی. مقدم اولین کسی است که توانسته است، یک درام ایرانی را با تکیه بر مختصات دراماتیک تئاتری شناخته شده غربی ارائه کند و در این تجربه بسیار هم موفق بوده است. از طرفی نمایش جعفرخان از فرنگ برگشته طبق روایات، اولین اجرای تئاتری بوده که رابطه فراگیر با مردم روزگار خودش، برقرار کرده است. جای چنین ارتباطی همین امروز هم در تئاتر ما خالی است.
گفتید که حسن مقدم اولین کسی بود که یک درام ایرانی را با تکیه بر مختصات دراماتیک تئاتر غرب ارائه کرد، پس تلاشهای میرزاآقا تبریزی و آخوندزاده در ادبیات نمایشی ایران چه جایگاهی دارد؟
میرزا آقای تبریزی که به نوعی نابغه دوران خودش هم محسوب میشود نهتنها در دوره خودش نتوانست اجرای آثار خودش را ببیند بلکه حتی تا نزدیک نیمقرن نمایشنامههای وی مفقود بود. و یا به اسم دیگران از جمله ملکمخان از آنها اسم برده میشد. تقریباً معاصر با حسن مقدم، مؤید الممالک فکری و کمال الوزراء محمودی هم با عنوان دو نویسنده ارزشمند و اثرگذار میشناسیم که طیف وسیعی از آثار آنان هم اقتباس بوده است. بدیهی است که حسن مقدم تنها کسی است هم نمایش خودش را به صحنه برده است و هم ارتباط فراگیر پیدا کرد و همه چیز نمایشنامهاش به طور مستقل به خودش مربوط است.
آقای تهرانی با توجه به اینکه شما در عرصه نمایشنامهنویسی بسیار فعال هستید، وضعیت فعلی نمایشنامهنویسی ایران و جایگاهش را در ادبیات جهانی چطور میبینید؟ و یا به زبان دیگر چرا تاکنون نمایشنامهنویسی ایران برخلاف شعر و یا داستاننویسی کوتاه حرفی برای گفتن نداشته است؟ با توجه به این که عمر داستاننویسی کوتاه ایرانی چیزی در حد عمر نمایشنامهنویسی است؟
به نظر میرسد پاسخ این سؤال در پرسش شماست. نمایشنامه از اجزای تئاتر است و خوب است که با بازیگری، کارگردانی و سایر اجزای تئاتر مقایسه شود. حالا آیا واقعا فکر میکنید نمایشنامهنویسی ما از کارگردانی و یا بازیگری ما ضعیفتر حرکت کرده است؟
جواب من بله است چون ما در شیوههای کارگردانی چه با نگاهی به تئاتر شرق و چه با نگاهی با تئاتر غرب خیلی موفقتر از نمایشنامهنویسی بودهایم.
برای این ادعاها باید دلایل ساختاری و کارشناسی ارائه شود.
دلیل من این است که کارگردانی ما ارتباط بهتری با تئاتر روز دنیا داشتهاست و توانسته با تماشاگر امروز ارتباط بهتری پیدا کند ولی این اتفاق برای نویسندگان ما نیفتاد؟
باز ناچارم به این نکته اشاره کنم آنچه با دنیا ارتباط برقرار کرده است (اگر کرده باشد) یک کار گروهی بوده متشکل از نویسنده، کارگردان، بازیگر و دیگران اما واقعا نمیدانیم علت توجه دیگران به تئاتر ما در اعتبارات دراماتیک آن نهفته است یا غریب بودن، بدوی بودن و امثال اینها.
برای مشخص شدن این مسأله باید یک جریان قوی نقد وجود داشته باشد.
کاملا موافقم.
چرا ما جریان نقد قوی در حیطه تئاتر نداریم؟
فرهنگ نقدپذیری متأثر از دلایل بیشماری است از قبیل موقعیتهای تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی، زیستمحیطی و غیره.
نداشتن این فرهنگ نقدپذیری، چقدر به حیطههای هنری ما ضربه زده است؟
ما در چنین فرهنگی با نقد درست هم مواجه نمیشویم. ما کمی تأمل در مجموعه نقدهایی که در این سالها میبینیم، به موارد انگشتشماری نقد بر میخوریم که به ساختار پرداخته باشند و فورا سراغ قصه و محتوای فارغ از ساختمان نرفته باشند، که اتفاقاً همین موارد معدود هم کار نمایشنامهنویسان ماست.
به عنوان آخرین سؤال آیا نقدی برای اجرای شما نوشته شده که به بهبود روند اجرای شما کمک کند؟
اجرا به تازگی شروع شده و هنوز نقدی به دست ما نرسیده است.
۲۹ مرداد ۱۳۸۱ توسعه