با متن خودم رفتاری غریبانه داشتهام
گفتوگو با جلال تهرانی کارگردان نمایش سونات پاییزی
ماهنامه تجربه، شماره ۵۰
بعضی هنرمندان گزیده کارند، کاری که انجام میدهند برایشان مهم است، تولیدشان شاید به ظاهر اندک باشد اما پربار است. این گزیده کاری از سر تنبلی نیست، اخلاقشان این است، اما وقتی تولیدشان به ثمر مینشیند، کاری میشود کارستان. جلال تهرانی هم از این دست هنرمندان است. مرد ساکت و نجیب تئاتر با هر نمایشی که به روی صحنه میبرد، مخاطب را به تمجید وادار میکند. او این بار نگاهی داشته به فیلمنامه «سونات پاییزی» اثر اینگمار برگمان.
شاید نقاط تشابه برگمان و تهرانی نگاه آنها به انسان سرگشته، رها شده و بیهدف باشد. انسانی که در دنیای مونولوگ، به دنبال برقراری ارتباط و دیالوگ است. به بهانه اجرای «سونات پاییزی» با جلال تهرانی به گفتوگو نشستهایم.
در این سالها جلال تهرانی به عنوان نمایشنامهنویس – کارگردان شناخته شده؛ یعنی او به عنوان کارگردان از نمایشنامههای خودش استفاده میکرد و نه برداشت یا بازخوانی مثلاً داستان یا رمان نویسنده دیگر. چه اتفاقی باعث تغییر عادت شما شد؟
خب این سالها کارگردانی یکی از مشاغل من شده است. این شغل مستقل از درامنویسی برای من کارنامهای ساخته است. به عنوان کارگردان به تناسب حال و اوضاع خودم، هر متنی را برای اجرا انتخاب میکنم. بعد آن را فارغ از اینکه متن را چه کسی نوشته است، تمرین میکنم. تا آنجا که خودم فهمیدهام در مواردی هم که متن خودم را کارگردانی کردهام، با متنهای خودم رفتاری غریبانه داشتهام. فکر میکنم این انتخاب هم بیشتر به تجربهگرایی مربوط میشود تا تغییر عادت.
ویژگی فیلمنامه برگمان چه بود که شما را برای اجرای نمایشی آن ترغیب کرد؟
مهمترین ویژگی برگمان، توانایی او در نوشتن است. ضمن اینکه ساختار فیلمنامه او در حین اقتداری که دارد، با روشهایی که من تا امروز در نوشتن تجربه کردهام تفاوت زیادی دارد. میل به تجربه متفاوت مرا به کار ترغیب کرد.
کارگردانی متن دیگری یک ضرورت حرفهای است یا اجبار؟ زیرا در این سالها نمایشنامهنویسان دیگری همچون نادر برهانی مرند، کوروش نریمانی، محمد یعقوبی و ... نیز از متون ترجمه استفاده کردهاند.
برای من اجباری در کار نبوده است. دست کم به اندازه ده پروژه بعدی هم متن اجرا نشده دارم. یعنی که این تنها یک انتخاب بوده است.
نگاه اجتماعی برگمان برای شما جالب بود؟ یا نگاه اخلاقی – دینی او؟
فرمی که در نوشتن تجربه کرده است، برایم جالب بود. اینکه آدمهایش مدام قصههایی میگویند که مربوط به گذشته است اما کنش میانشان در زمان حال شکل میگیرد.
حذف برخی از کاراکترها مانند همسر «اوا»، معشوق «شارلوت» و حتی خواهر کوچکتر «هانا» ضرورت اجرایی بود؟
شاید ضرورت اجرایی نبود؛ بلکه حضورشان با نگاهی که من این روزها به تئاتر دارم، مغایرت داشت. ویکتور در آن فیلم به نوعی در نقش همسرایان تئاتر یونانی ظاهر شده است و آن مقدار حسانگیزی که هلنا در فیلم سونات پاییزی دارد، چیزی نبود که من بخواهم. برگمان به کمک این دو شخصیت، فیلم خود را در اوج حسانگیزی به پایان میبرد و تماشاگر را با حس و حال غمناکی از سالن سینما بیرون میفرستد. این حد از احساساتگرایی این سالها جذابیتش را برای من از دست داده است.
در واقع این حذفیات بیشتر به ساختار درام کمک میکرد یا زیباییشناسی اجرا؟
طبعاً اول ساختار را تغییر میدهد و بعد ساختمان تازه، زیباییشناسی خودش را به همراه میآورد.
یکی از شاخصههای اجراهای قبلی شما استفاده از سکوت بود، اما در «سونات پاییزی» معکوس عمل کردید و ما با مونولوگهای طولانی روبهروایم. چرا؟
خب این ویژگی متن برگمان است. در کارهای من هم مونولوگ کم نبوده است. اما این کار واقعاً با زنجیرهای از مونولوگها ساخته شده است. البته که من به ضرورت شکل تازه، بخشهایی را میان دو بازیگر تقطیع و تقسیم کردهام.
سکون در میزانسنهای کاراکترها از ویژگیهای کارگردانی شماست اما این بار این سکون بیشتر در پوزیشن بازیگران نمایان است تا فضای غالب نمایش، چرا؟
این نگرانی که حرکات اضافه از جانب من یا بازیگران به کار تحمیل شود، همواره وجود داشته است. یعنی مراقب بودهام که حرکات از مواجهه صادقانه گروه یا متن تولید شوند. خب در این پروژه چون متن را دیگری نوشته بود، با احتیاط بیشتری عمل کردیم و به خاطر اشراف کمتری که به متن داشتیم، با احتیاط بیشتری عمل کردیم. وفاداری به متن و تحمیل نکردن خلاقیت اضافه به آن از اصول اولیه کارگردانی من است. متن خودم باشد یا برگمان فرقی نمیکند.
در اجرای «سونات پاییزی» تأکید بیشتر بر بیان صحیح کلمات است تا بر زیبایی پوزیشن، این نکته را حتی در نورپردازی نیز رعایت کردهاید. نور بیشتر بر صورت و گردن بازیگران فوکوس شده تا بدن آنها، علت این تأکید چیست؟
فیلم سونات پاییزی پر از کلوزآپ است؛ ضمن اینکه دکوپاژ و مونتاژ درخشانی دارد. تئاتر ما هم از ساختمان فیلم برگمان تأثیر گرفته است و هم از ساختار سینما در معنای عام؛ ضمن اینکه این یک تئاتر وراج است و بیان بازیگران بخش مهمی از اجرا را تشکیل داده است.
در «سونات پاییزی» برگمان کاراکتر «اوا» با بازی لیو اولمن، تکیدهتر و درونگراتر از بهاره رهنماست، این برونگرایی انتخاب شما بود؟
به بهرهمندی این تئاتر از تضادی که میان برونگرایی خانم رهنما با درونگرایی نقش وجود دارد، امید داشتیم.
بسیاری معتقدند «سونات پاییزی» اوج شکوه بازیگری اینگرید برگمن در نقش شارلوت است؛ یکجور وصیتنامه هنری اما در نمایش شما هر دو کاراکتر به یک اندازه به چالش کشیده میشوند، این ضرورت اجرایی است؟
خود برگمان سالها بعد اعتراف کرده که به خاطر بیماری سرطان اینگرید برگمن در هنگام ساخت این فیلم، از پرداختن به شخصیت لیو اولمان غافل مانده است. او به نوعی از بزرگواری لیو اولمان و کنار آمدنش با این مسأله قدردانی کرده است. اما در فیلمنامه هر دو کاراکتر پا به پای هم پیش میروند. خب من این مصاحبه را اخیراً دیدهام. اما ابتدا هم معلوم بود که در فیلم نقش اوا آن طور که باید پرداخته نشده است. حتی فیلم برگمان با فیلمنامهاش تفاوتهای ظریف و در عین حال مهمی دارد. به همین خاطر بخشهایی از تئاتر ما اصلاً در فیلم برگمان نیست. یعنی از فیلمنامه به اجرای ما آمده است. این طور به نظر میرسد که درخشش بیشتر اینگرید برگمن در آن فیلم، بیشتر به عواطف جاری در هنگام تولید فیلم مربوط بوده است تا دلایل ساختاری.
چطوری به انتخاب گلچهره سجادیه برای بازی در نقش شارلوت رسیدید؟
خانم سجادیه بازیگری با تجربه، صاحب سبک با قدرت و کاریزمای زیاد روی صحنه است. حضور ایشان در تئاتر و سینمای ایران نعمت است.
علت استفاده از آکسانگذاری در دیالوگگویی کاراکتر چیست؟ تعمیم مشکل کلامی خواهر کوچکتر یعنی هانا به دو کاراکتر دیگر یا یک تجربه اجرایی؟
تجربه اجرایی است. از آنجا که این تئاتر به سینما خیلی مربوط است، ما انتخابهایی در حوزه حرکت، تصویر، نور و بیان داشتیم تا ناخودآگاه، سینما بودن سونات پاییزی را به رخ بکشیم. فضای خالی میان جملهها را به همین خاطر حذف کردیم تا یک جور صناعت سینمایی و تکنیکی را تداعی کنیم. به ناچار سکوتها باید به جای دیگری از جمله منتقل میشد. سکوتها را به پیش از افعال منتقل کردیم. البته که هیچ انتخابی در تئاتر تنها یک دلیل ندارد و به یک مفهوم هم دلالت نمیکند.
این آکسانگذاریها نشانهای بر عدم ارتباط مادر و دختر بود؟
میتواند باشد. میتواند به ضعف توانایی در ارتباط دلالت کند.
در میزانسنهای شما، شارلوت (مادر) و اوا (دختر) از هم فاصله دارند، این نشانهای اختلافات درونی آنهاست؟
این هم از انتخابهایی است که قرار است تداعیگر سینما باشد. اما بله، آنها در دو خط مجزا قرار گرفتهاند و برای شکستن این فاصله باید تلاش زیادی بکنند.
نگاه اجتماعی همواره در اجراهای شما دیده میشود؛ ضرورت اجتماعی سونات پاییزی در این مقطع زمانی چیست؟
در اینکه نگاه اجتماعی در آثار من هست، با شما موافقم. اما عمد و تأکیدی در اجتماعی بودن آنها ندارم. سونات پاییزی به شدت انسانی است. مسأله تئاتر و مسأله من هم مواجهه انسان با هستی است؛ همواره بوده است. اما در هر تئاتری همه ابعاد اجتماعی و سیاسی و ... هم وجود دارد.
آیا نگاه شما به فاصله بین نسلهاست؟
مسأله تنهایی آدمهاست. میان آدمهای یک نسل هم فاصله بنیادین و عمیقی وجود دارد.
برگمان یک کارگردان اخلاقگراست و شما کارگردانی هستید که همواره در آثارتان نگاه اجتماعی جلوه بیشتری دارد؛ چگونه توانستید به نقاط مشترکی در اثر برگمان و خود برسید؟
اخلاق و اجتماع دو زمینه جدا از هم نیستند. در مواجهه با هر اثر کامل شدهای، بسته به دیدگاه، میتوان تأویل اخلاقی، اجتماعی، عشقی و ... را به طور کامل داشت.
آیا استفاده از اثر هنرمندی دیگر برای کارگردانی به عنوان آغازی بر تجربههای آینده شماست؟
این یک تجربه است. من همیشه به متنهای دیگر نظر داشتهام. ده سال قبل گالیله برشت را برای اجرا به تئاتر شهر پیشنهاد کردم که نپذیرفتند. این تجربه، تغییر رویه محسوب نمیشود. ممکن است باز هم تکرار شود.
«سونات پاییزی» را در ادامه تجریبات قبلی خود میدانید یا اینکه این نمایش در طبقهبندی دیگری قرار میگیرد؟
در ادامه تجربیات قبلی است؛ ضمن این که هر پروژهای استقلال خودش را هم دارد؛ باید داشته باشد. من این طور فکر میکنم.