ورود

عضویت



رسانه: گفت‌و‌گو

گفت و گوی اختصاصی با «جلال تهرانی» نمایشنامه‌نویس و کارگردان نمایش تک‌‌سلولی‌ها

خیلی تلاش کردیم که به نتیجه مثبت برسیم، اما نشد و «رقص» را حذف کردیم

مریم فشندی

روزنامه صبا

۲۵ تیر ۱۳۸۲

«جلال تهرانی» دانش آموخته رشته نمایشنامه‌نویسی و دانشجوی کارشناسی ارشد همین رشته در دانشکده هنرهای زیبا است. وی مدت دو سال به کار نقد تئاتر مشغول بود و کتاب «محور سوم» را با موضوع «استفاده از نمایش عامیانه در تئاتر» تألیف کرده است. این کتاب موضوع فوق را از زمان «کریم شیره‌ای» تا «حمید امجد» بررسی می‌کند. نزدیک به چهل نمایشنامه کوتاه و نمایشنامه بلند و اجرای سه نمایش «نفرتی تی»، «مخزن» و «تک سلولی‌ها» حاصل فعالیت‌های «جلال تهرانی» است. به انگیزه اجرای عمومی نمایش تک سلولی‌ها در تالار مولوی با وی گفت و گوی اختصاصی انجام دادیم که در زیر تقدیم می‌شود.

نمایش «تک سلولی‌ها» از نظر محتوا و ساختار چقدر با نمایش‌های «مخزن» و «نفرتی تی» شما متفاوت است؟

از نظر من این سه تجربه به لحاظ فرم با هم متفاوتند، ولی از نظر زبان اشتراکاتی با هم دارند. علت این امر این است که من ترجیح می‌دهم تجربه‌های تازه داشته باشم، چون فکر می‌کنم فرصت زیادی ندارم که خود را تکرار کنم.

به «زبان» اشاره کردید در «نفرتی تی» زبان نمایش به سختی با تماشاگر ارتباط برقرار می‌کرد ولی در نمایش اخیرتان «تک سلولی‌ها»  فهم مخاطب از زبان بیشتر  شده است. این طور فکر نمی‌کنید؟

چگالی زبان «نفرتی تی» زیاد بود. یعنی ما در تمرین اغلب به دلیل اینکه تکه‌تکه تمرین می‌کردیم، هر دیالوگ بعد از دیالوگ قبلی ایجاد خنده می‌کرد. این چگالی زیاد باعث شد بود، مخاطب گاهی اوقات از زبان عقب بیفتد و من این را به عنوان ویژگی نمایش «نفرتی تی» عنوان می‌کنم اما «تک سلولی‌ها» چه به لحاظ ریتم و چه به لحاظ فضا و موقعیت، تفاوت‌هایی با آن کار دارد که ایجاب می‌کند چگالی زبان قدری کمتر شود.

چرا دو موضوع طنز و دلبستگی به گذشته در کارهای شما به نحو بارزی مشهود است؟

موقع نوشتن، متن‌هایم خود به خود به سمت طنز می‌روند و من هم معمولا جلوی آن را نمی‌گیرم دو کار دارم که در آنها طنز چندانی وجود ندارد آنها کارهایی است که خود را کنترل کرده‌ام به سمت طنز نروم اما وقتی قلم را رها می‌کنم معمولا اتفاقات پارودیک می‌افتد و دلیل آن شاید صرفا علاقه من به طنز نیست بلکه اتفاقی است که زمان نوشتن می‌افتد.

ما درباره «گذشته» باید بگویم گذشته‌ای که در «تک سلولی‌ها» مطرح می‌شود با گذشته «نفرتی تی» بسیار متفاوت است. «نفر تی تی» اصلا به قصد بزرگداشت «حسن مقدم» و به مناسبت صد سالگی او نوشته شده بود و ما چاره‌ای نداشتیم جز اینکه به سراغ «حسن مقدم» صد سال پیش برویم. اما در نمایش ما با یک فیلسوف و مقوله زمان مواجه هستیم. مقوله زمان است که باعث می‌شود ما درباره گذشته و حتی آینده صحبت کنیم.

این نمایش برای مخاطب قصه تعریف نمی‌کند. بلکه از راه ایجاد موقعیت سعی در جلب مخاطب دارد. آیا ایجاد موقعیت صرف در نمایش و خطر عدم تحمل تماشاگر، شما را نگران نمی‌کند؟

عمده‌ترین بخش تجربه ما، در این کار همین است که شما اشاره کردید. عمده‌ترین مساله هم برای من این بود که آیا می‌توانیم برای مخاطبی که به قصه عادت دارد یک ساعت و نیم نمایشی را اجرا کنیم، بدون اینکه قصه‌ای تعریف کنیم. نمی‌دانم چقدر موفق شده‌ایم، ولی همین امر برای من جذاب است.

بسیاری از مخاطبان می‌گویند که از ابتدا تا انتها به خمیازه نرسیده‌اند ولی البته مخاطبانی وجود دارند که قصه‌گویی علاقه‌مندند و نیمه‌های کار خسته می‌شوند. اما باید اشاره کنم که نمایش‌های «نفر تی تی» و «مخزن» هم زیاد قصه نداشته و بیشتر موقعیت بودند. اگر ما بتوانیم عناصر قصه که ایجاد تعلق می‌کنند را پیدا و از آنها استفاده کنیم، شاید جذب مخاطب به خوبی اتفاق بیفتد.

صدای ناقوس کلیسا و موسیقی مختص آن فضا در انتهای نمایش چه قرابتی با کل نمایش داشت؟

در حوزه موسیقی دستمان بسته است. ما معمولا ناچار می‌شویم که موسیقی‌ای را انتخاب کنیم و این شاید بهترین انتخاب ما بوده است. ضمن اینکه بهترین انتخاب ممکن نیست! زنگ‌ها برای من فی نفسه زنگ کلیسا نیست. یک زنگ اخبار یا یک خبر است و من بیشتر در حوزه فرم به آن فکر می‌کنم. اما اگر نپذیریم که شخصیت «لاری» می‌رود که اعدام شود و در نور آبی حرکت می‌کند، کمی کار مذهبی می‌شود. از این منظر شاید کار کمی مذهبی می‌شود ولی من به بعد مذهبی فکر نکرده‌ام و بیشتر جنبه ساختارگرایی، صدا و شکل موسیقی برای پایان‌بندی مناسب شده است.

به عنوان آخرین پرسش، در بخشی از گزارش کار که در «برنوشت» نمایش نوشته شده به حذف برخی عناصر از جمله موسیقی و حرکات موزون و ... اشاره کرده‌اید. آیا این حذفیات به دلیل ممیزی بوده است؟

خوشبختانه در این کار اصلا با ممیزی مواجه نشدیم و نزدیک پنج یا شش مرتبه کار بازبینی شد. سه بار مرکز هنرهای نمایشی بازبینی کرد و سه مرتبه هم مسئولان تالار مولوی، چیزی از کار حذف نشد. مجموعه حذف‌هایی که از آن صحبت کردیم، در حین تمرین ما به ازاهای بهتری پیدا کرده است. اگر دیالوگی را حذف کرده‌ایم به این دلیل بوده که بازیگر بی‌نیاز از دیالوگ سعی کرده آن گوشه از شخصیت نقش را به تصویر بکشد و ما نیازی به آن بخش از دیالوگ نداشتیم. علت حذف رقص هم کمی به بضاعت خود ما برمی‌گردد، یعنی بضاعت ما در طراحی رقص و پیدا کردن رقصی که به نوعی مناسبت با کار داشته باشد و یا طراحی موسیقی که با آن بخش تناسب داشته باشد، بوده است. خیلی تلاش کردیم و نتیجه مثبتی برسیم که نشد، بنابراین مسیر را عوض کرده و جای رقص را با چیزهای دیگر پر کردیم.

دیدگاه‌ها (0)

هیچ دیدگاهی وجود ندارد

دیدگاه خود را اضافه کنید.

  1. ارسال دیدگاه‌ بعنوان یک مهمان
    ثبت‌نام یا ورود به حساب کاربری.
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید