ورود

عضویت



رسانه: گفت‌و‌گو

  

طی اجرای مخزن در سال ۱۳۹۰، مجموعه گفت و گوهایی توسط احسان فلاحت‌پیشه با مهمان ویژه این اجرا انجام گرفته است. در اینجا قسمت دوم این گفت و گو که با حمید سمندریان است را می‌توانید مطالعه کنید.


گفتگوی چند تن از مهمانان ويژه نمایش مخزن با دوربین پشت صحنه مخزن – قسمت دوم

گفتگو با استاد حمید سمندریان

موسیقی خیلی معناش عمیقترست، هنر از حجم و ادبیات استفاده می کند و موسیقی فقط از صوت. (خانم روستا: حمید دارن هم فیلمبرداری می‌کنن، صداتم دارن ضبط می‌کنن.)

-احسان فلاحت پیشه: استاد این فحش‌هایی رو که به کار دادین رو یک بار دیگه بلند بگویید ما دوباره بگیریم.

-استاد سمندریان: فحش ندادم به کار؛ من می‌گم هر کار نمایشی یک فرم دارد، اون فرم باید استقلال دراماتیک داشته باشد. معنی‌اش این نیست که هر اتفاقی بیافتد؛ ما همه باید به الفبای وجودی خودمان تقطیع کنیم. اما در کلیت باید معنا داشته باشد. ما می‌توانیم با یک «صاد» یک «عین» و یک «الف» کلمه‌ی «عصا» را بسازیم. اما اگر هر سه را برداریم ممکن است دیگر «عصا» نباشد. اما قصدی که ما از فرم‌گرایی داریم باید گویش داشته باشد و گویا باشد. فرم باید جوری اتصال با هم داشته باشد که مثل حضور و حرکتِ یک قطار، لوکوموتیوها و واگن‌هایش باشد روی ریل قطار؛ لوکوموتیو همه واگن‌ها را می‌کشد و می‌برد. حالا کجا می‌کشد؟ شاید به بیابان ولی از روی خط و ریل می‌گذرد و می‌کشد. این مساله شناخت لازم دارد.

-احسان فلاحت پیشه: شما فکر می‌کنید که این کار آن ریل را ندارد؟

-استاد سمندریان: پخته نبود. فرم‌هایش زیبایی داشت ولی روی این فرم‌ها باید بیشتر کار می‌شد که معنا بگیرد. مثل اینکه می‌خواهیم بگوییم «اسماعیل» و حروفش را درهم بریزیم و بعد بگوییم: الف، سین، عین و... اگر با این صداها که «اسماعیل» را تشکیل می‌دهند، فرم سازش «اسماعیل» را ندانیم «اسماعیل» را نمی‌فهمیم. درام همین است. درام‌های پیچیده‌ای در دنیا وجود دارد که وقتی الفبایش درست کنار هم قرار بگیرد، از پیچیدگی در می‌آید و معنا می‌گیرد.

-احسان فلاحت پیشه: یک مصداق در نمایش مثال بزنید.

-استاد سمندریان: [در] هر لحن صدایی، هر تغییر میزانسنی، هر عوض و بدل کردن چهارپایه‌ها، نه تنها باید یک اتفاق بیفتد بلکه باید یک معنایی در پس اتفاق باشد.

-احسان فلاحت پیشه: شما فکر می‌کنید نشانه‌ها منسجم و هارمونیک نیستند؟

-استاد سمندریان: بله مثل اینکه بخواهیم بگوییم «سنگ» فقط گفتن حروف «سین»، «نون» و «گاف» برای فهمیدن این کلمه کافی نیست. باید درست ادا شود. تازه وقتی درست ادا می‌شود تازه فکر ما را متوجه می‌کند که پشت آن «سنگ»ای که ما گفتیم، چه می‌خواستیم بگوییم؛ آن وقت اینجا تئاتر عمیق می‌شود.

فقط فرم‌گرایی از این جهت پیدا شد که یک عملی را با یک کندی، یک سرعت و یک برگشت و یک ایست نشان می‌دهد ولی در کلیت معنای کلی نمی‌گیرد.

-احسان فلاحت پیشه: استاد مصداق نگفتید؟ مثلا شکاف در نمایش؟

-استاد سمندریان: شکاف، کلیتِ دیدِ کارگردان است. کارگردان نتوانسته در فرمی که پیدا می‌کند، در پس آن فرم‌های زیبا، معنی دراماتیک پیدا کند. تئاتر دراماتیک یعنی درگیری؛ یعنی طلبکار بودن؛ یعنی القا کردن چیزی به مخاطب؛ فقط ادبیات نمایشی القاکننده نیست؛ بلکه فرم‌ها هم باید همین کار را بکنند.

دیدگاه‌ها (0)

هیچ دیدگاهی وجود ندارد

دیدگاه خود را اضافه کنید.

  1. ارسال دیدگاه‌ بعنوان یک مهمان
    ثبت‌نام یا ورود به حساب کاربری.
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید